مهرزاد جانمهرزاد جان، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
مهرسام جانمهرسام جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

پسرهای من

مامان مهرزاد و مهرسام😍😍❤️❤️

اسم نی نی مون

اسم نی نی مون تو این دوره زمونه چقد اسم پیدا کردن سخت شده، دنبال 1 اسم ایرانی و دهن پر کن و خوش معنی میگشتیم ، اونم اسم پسری که به مهرزاد بیاد اسم دختر اوه فراوون و زیبا ،اسم منو بابام انتخاب کرد از همون روزای اول که هنوز خبری هم از بچه نبود میگفت اگه پسر بشه اسمشو میذارم مهرزاد غافل از اینکه اگه دومی هم پسر بشه چی میخوای بذاری؟؟؟؟؟؟؟ نی نی مون تا همین دو سه روز پیش اسم نداشت همه جور اسمی رو مامان انتخاب می کرد و به بابا میگفت، بابا میگفت" نه" من که میگفتم بذارین ابوالفضل با همه هم سر این اسم بچه صحبت میکرد، خیلی اسمها پیشنهاد شد، "بهزاد" و" فرزاد" ، که تهشون مثل مهرزاد باشه و" مازیار"،"م...
31 فروردين 1393

13 بدر93

13 بدر سال 1393 امسال با عزیز و آقا بزرگ 13 رو گذروندیم، امسال مادرجون و آقاجون به خاطر مشکلاتی که پیش اومده بود اصلا بیرون نیومدن چه برسه به اینکه با ما بیان 13 ما هم که تنها بودیم با آقا بزرگ و عزیز رفتیم 13 خوب بود، بابا جایی بردمون که تا حالا نرفته بودیم، 13 امسال هوا بارونی بود، جوری که صبحانه رو تو ماشین خوردیم،هوا بهاری و عالی بود، هر از گاهی بارون شدید میشد و نمیشد نشست و یک موقعی هم بارون نم نمک میزد و لذت میبردی، با این حال من که تو ماشین بند نبودم، هوا سرد و گرم حالیم نبود ، جای وسیعی رو پیدا کرده بودم  و فقط میدویدم قبل از ما آتیشی روشن کرده بودن و وقتی ما رسیدیم اونا رفته بودن...
18 فروردين 1393

سال تحویل

تحویل سال 1393 سال92 خدارو شکر با همه خوبی ها و بدی هاش گذشت، امیدوارم سال 93 هم خوب و خوش بگذره، امسال تحویل سال خدا روشکر بابا با همه مشکلات کاریش کنارمون بود. سفره هفت سین امسال با کمک مامان انداختم، اونجا به سمنو ها ناخنک هم میزدم که مامان دید اینجوری نمیشه کل ظرف سمنو رو گذاشت جلوم و من هم نصف بیشترشو خوردم،شمع هم که هرچی تو خونه داشتیم آوردم و گذاشتم وسط سفره هفت سین ، در نهایت رسید به شمع های سوفله خوری که اونها رو هم گذاشتم،و خودم روشنشون کردم بماند که چند بار دستمو با موم شمع ها سوزوندم ول ی ول کن نبودم، تخم مرغ های امسال رو به تعداد افراد خونواده مون من رنگ زدم، به ماهی قرمزهامون سماق...
10 فروردين 1393

سال نو مبارک

سال 93 مبارک عطر نرگس            رقص باد                    نغمه شوق پرستوهای شاد                                          خلوت گرم کبوتران مست                  &n...
10 فروردين 1393

برف بازی

برف بازی سال 92 خداروشکر سال پر خیر و برکتی بود، بعد از چند سال برف روی شهرمون رو سفید کرد و ما هم برف ندیده ، نهایت استفاده و برف بازی رو کردیم عکسهای سری اول تو مموری گوشی باباست که هرچی میگیم بده نمیده، سری دوم برف بازی رو مامان گرفت بعد از اولین برف برای برف بازی 3 تایی رفتیم سیرچ، همه به مامان التماس که نرو با این وضعیت کجا میری، مامانم هم گفت بعد از چند سال برف اومده بچم برف رو ببینه بازی کنه، بماند که جاده بسته بود و برادران نیروی انتظامی نمیگذاشتن کسی بره، و ما بعد از چند بار دور زدن و رفتن و اومدن با کارت خبرنگاری مامان رفیتم تو محوطه برف بازی، بیخبر از همه جا خاله های مامان هم بودن،به خاطر همین جمعمون جمع شد...
23 دی 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرهای من می باشد